به گزارش راهبرد معاصر؛ واقعیت این است که طالبان در موقعیت دشواری قرار گرفته است. از یک سو در مواضع غیرمنعطف خود ایستاده اند یعنی از بین ساختار سیاسی حاکم در افغانستان، تغییر در قانون اساسی و شکل دهی به حکومت اسلامی است. قبلاً از عمارت اسلامی اسم می بردند و الان برای این که بهانه را کاهش دهند از حکومت اسلامی نام می برند که مفهوم آن حداقل عمارت اسلامی است و سطح بالاتر و نقطه تحول آن خلافت اسلامی می شود. در شرایطی هستند که رفتن ترامپ و آمدن بایدن آنها را نگران کرده است چون توافق نامه را با آقای ترامپ بستند و این توافق نامه در سطح آقای خلیل زاد امضا شده پس نه امضای رئیس جمهور و نه تصویب کنگره را به همراه دارد. این هم چیزی شبیه برجام است که مشخص نیست چه فرجامی پیدا کند. اما در چارچوب این توافق بود که نیروهای امریکایی به 2500 تن کاهش یافته است. حمله به نیروهای امریکایی از زمان امضا یعنی مهر ماه تاکنون متوقف شده است.در همین فاصله بیش از 4 هزار نفر از مردم غیرنظامی و نیروهای نظامی افغانستان کشته شدند. ناامنی و بحران را بعنوان مزیت نسبی در دستور کار دارند یعنی مسئله آتش بس و مسئله صلح را نقطه پایانی قرار دادند.
مذاکرات بین الافغانی در دوحه عملاً متوقف و به بن بست رسیده است. آقای اشرف غنی هم حاضر نیست که نه دولت موقت را بپذیرد و نه از مواضعی که مردم از آن پشتیبانی می کنند، کوتاه بیاید چون دولت موقت را به معنی از بین رفتن دولت آقای اشرف غنی می دانند. در شرایطی که طالبان وجه خوبی ندارند و پاکستانی ها حامیان اصلی آن اساساً نگران هستند که با آمدن بایدن چه اتفاقی می افتد، آیا امریکایی ها در دولت جدید به توافق دوحه پایبند خواهند بود یا خیر؟ آمدن این هئیت به ایران جای سوال دارد آن هم در مقطعی که وزیر خارجه هم حضور ندارد. صرفاً کسب مشروعیت برای اینها می شود و برای ما هم هزینه دار است.
پمپئو در دو روز باقیمانده از حضور خود در وزارت خارجه ما را به القاعده متهم می کند. این را تصور کنید که طالبان هم ارتباطات زیرپوستی خود را دارد قابل توجیح نیست که این سفر را انجام دهد و این سفر برای ما هزینه دار است. در مذاکرات دوحه، در شکل گیری، فرایند انجام آن و غیره ایران نقشی نداشته است. البته در گذشته چون ترامپ هم با طالبان ارتباط مستقیم گرفته بود ما بعنوان کشور منطقه و همسایه افغانستان با هماهنگی دولت کابل باید مطلع می شدیم که چه مسیری طی می شود و چه مذاکراتی می شود. الان که به بن بست خوردند حضور آنها در تهران قابل توجیح نیست. ما چه کاری می توانیم برای خروج از بن بست انجام دهیم؟ اگر از بن بست خارج شوند نفع ایران چیست؟
طالبان هیچ نسبتی با ما ندارد همچنین وجه مشترکی در هیچ عرصه ای با طالبان نداریم چون ساختار سیاسی در افغانستان محصول کار ایران است. توافقنامه و مذاکراتی که بعد از آن انجام شد و دولت جدیدی که ایجاد شد محصول ایران است. مقاومت جبهه متحد به کمک سردار شهید قاسم سلیمانی اتفاق افتاد که این را همه می دانند. این ایران بود که موجب شد افغانستان طالبانیزه نشود و جبهه متحد حفظ شود و دولت کنونی و قانون اساسی محصول عملکرد ایران است. متاسفانه برخی ها در داخل و خارج روند اصلی را تحریب کردند ولی آن چه در افغانستان بوجود آمد محصول حمایت های قاطعانه، آشکار و مردانه ایران از جبهه متحد بود و همکاری که صورت گرفت، صلح افغانستان را ایران طراحی کرد حتی ایران پرچمداری کرد و به نتیجه رساند. ایران در شکل گیری این امر نقش داشته و الان طالبان آمده ساختار را زیر پا می گذارد.
این نکته حائزه اهمیت است، بایدن از جنبه نگاه راهبردی به امنیت ملی ایالت متحده فرقی با ترامپ ندارد اما مسیر تحقق این راهبرد و شکل دهی به آن قطعاً فرق می کند. آقای ترامپ علنی گفت ربطی ندارد که ما پلیس مردم افغانستان باشیم. تروریست هستند و همه برای ما یکسان هستند. چه ایران که مقابل تروریست ها است و چه تروریست هایی که در منطقه اعم از داعش و القاعده و غیره هستند. بنابراین باید از اینجا بیرون برویم و منطقه را به آشوب بکشانیم. آن چه می تواند منطقه را به آشوب بکشاند جریاناتی همچون طالبان است. او مسیر طالبانیزه کردن افغانستان را دنبال کرد که منطقه ژئوپلتیک را بهم بریزد. آقای بایدن هم دنبال تغییر نقطه ژئوپلتیک است اما با پوشش پرچم دموکراسی است. ترامپ از این 20 سال 4 سال را حضور داشت و در مسئله افغانستان بود. 16 سال دست دموکرات ها بود. اتفاقاتی که در افغانستان افتاده، بی توجهی به مردم افغانستان، عدم کمک موثر در افغانستان مربوط به آقای بایدن و اوباما است.
بنابراین هر دو اینها از جنبه این که ژئوپلتیک منطقه را تغییر دهند عین هم هستند. از جنبه این که باید ایران، روسیه، چین را مهار کنند عین هم هستند. از جنبه این که باید بی ثباتی در منطقه تداوم یابد عین هم هستند. الان توجیح آقای بایدن این است که این اوضاع و اتفاقات محصول آقای ترامپ است. این که بخواهد نیروها را افزایش دهد درست نیست، نه می تواند و نه می خواهد. بنابراین دوره جدیدی را از مذاکرات شکل می دهد که مسئله عربستان و پاکستان را رعایت کند و هم به نوعی آقای اشرف غنی و ساختار کنونی را رعایت کند. در نهایت آشفتگی ایجاد می کند که ببیند می تواند چین، روسیه و ایران را مهار کند و ضربه بزند. مسئله آنها افغانستان و طالبان و غیره نیست، مسئله آنها ایران، روسیه و چین است که بایدن و ترامپ هر سه کشور را تهدید معتبر می دیدند اما نحوه برخورد با سه کشور و شیوه اجرای سیاست ها با هم فرق می کرد.